**قیمت بالای کتاب مخاطب را کم کرده است
این ناشر پرسابقه در ادامه اضافه میکند: در سالهای اخیر بروز مسائل مختلف در حوزه نشر منتج به گران شدن کتاب شده است. طبعا وقتی پروسه چاپ یک اثر علاوه بر زمانبر بودن با هزینههای سرسامآور توام باشد وقتی کتاب به مرحله نهایی چاپ میرسد، ناشر سعی میکند منفعت اقتصادی خود را هم در نظر بگیرد و قیمت تمام شده کتاب را براساس هزینههایی که تا آن لحظه برای آن اثر پرداخته اعمال کند. در نهایت قیمت کتاب هم امروز آنطور که باید نزد مخاطب مقبول نیست و به نوعی میتوان گفت، خرید کتاب از عهده اکثریت افراد جامعه خارج شده است.
برای بعضی از مخاطبانی که سالیان سال است با کتاب همنشینی دیرینه دارند و مطالعه اصلیترین عادت زندگی شان است این تلقی پیش آمده که کتاب گران شده، در حالیکه اگر این افراد تامل بیشتری در حیطه نشر انجام بدهند متوجه میشوند با توجه به گران شدن زیر شاخههای نشر که پیشتر هم اشاره کردم، ناشر چارهای جز افزودن چند درصدی به قیمت کتاب ندارد. چرا که بههرحال ناشران هم باید از رهگذر فعالیتی که در حوزه فرهنگ انجام میدهند امورات خود را بگذرانند.
اگرچه به شخصه دراین مدت که شرایط خرید کتاب برای مخاطبان دشوار شده تلاش کردهام کتابهایی را که از سوی انتشارات «ققنوس» چاپ میشود با قیمت بالا به خریداران عرضه نکنم. باوجود اینکه قیمت کتاب نسبت به اردیبهشت امسال تقریبا چهار برابر شده اما هنوز هستند ناشرانی که حاضرند خودشان ضرر کنند ولی کتاب را به قیمت بالا به مخاطب نفروشند تا کتاب به شکلی در دسترس مخاطب قرار بگیرد که او از عهده خرید آن بربیاید. حالا دراین بین بعضی ناشران این مسئله یعنی قدرت خرید مخاطب را در نظر میگیرند و رعایت میکنند و بعضی هم فقط سود و منعت شخصیشان که از فروش کتاب حاصل میشود را در نظر میگیرند.
**اغلب ناشران محکوم به شکست شدهاند
با حسینزادگان این سؤال را مطرح میکنم که با وجود آنکه امروز بعضی از گران شدن قیمت کاغذ بهعنوان معضل اساسی دراین وادی یاد میکنند ولی واقعا اصلیترین مشکل در این حیطه چیست؟ او در پاسخ به این سؤال میگوید: درست است که شاید به جز کاغذ مسائل مهمتری هم در حیطه نشر باشد، ولی بازهم امروز کاغذ در اولویت حل مسائل قرار دارد. از این رو تصور میکنم اگر شرایطی مهیا شود که کاغذ به دست بخش خصوصی گرفته شود شاید بتوان شرایط بهتری را دراین عرصه رقم زد. هرچند به نظر میرسد تحریمها تاحدودی دستو پای ناشران و دستاندرکاران نشر را در این زمینه بسته و باعث محدودیت عملکردها شده است.
واقعیت این است که امروز وجود تنگناها در عرصه نشر به گونهای شده که اغلب ناشران به ویژه آن دسته که توان چندانی ندارند محکوم به شکست شدهاند. البته این رکود و شکست فقط محدود به صنف ناشران نیست، صنوف دیگر هم درگیر مشکلاتی از این دست هستند. در سالهای اخیر با افزایش آمار تعطیلی و تغییر کاربری ناشران و کتابفروشیها مواجه بودهایم و این روند همچنان ادامه دارد، شاید اگر در این حیطه برنامهریزی دقیقتری صورت بگیرد و مشکلات حوزه نشر حل شود، بتوان به ارتقاء سطح مطالعه میان مردم هم امیدوار بود.
**هشتاد درصد کالاهای غیرمرتبط، بیست درصد کتاب
عباس جهانگیریان نویسنده و نمایشنامه نویس هم از دیگر اهالی فرهنگ است که درارتباط با مصائب فعلی حوزه نشر معتقد است: زمانی بود که وقتی وارد یک کتابفروشی میشدیم صددرصد اجناس آن را کتاب تشکیل داده بود. در سالهای اخیر تعدادی از کتابفروشان، بخشی از کتابفروشی خود را به فروش وسایل دیگری مثل لوازمالتحریر و غیره اختصاص دادند، بعضی دیگر از سر ناچاری ترجیح دادند در کنار لوازمالتحریر به فروش زیورآلات هم بپردازند تا کتابفروشیشان به تعطیلی کشیده نشود.
امروز شرایط در حیطه نشر تا اندازهای رو به وخامت گذاشته که گاه وقتی به یک کتابفروشی میرویم میبینیم تمام اجناس مغازهاش را کالاهای غیرمرتبط تشکیل دادهاند و فقط به اندازه یک قفسه کتاب در انتهای مغازهاش قرار داده، بلکه بتواند همان تعداد کتابی که عرضه کرده را به فروش برساند. کتابفروشیهای معتبری در این سالها بودهاند که از طریق رسانهها خبر ورشکستگی شان به گوشمان رسیده است و متاسفانه این روند فقط به یکی دو مورد محدود نمانده و به بخشهای بیشتری دراین عرصه تسری پیدا کرده است.
**سقوط تیراژ کتاب اسفبار است
این نویسنده اضافه میکند: آنچه اسفبارتر است سقوط شمارگان کتاب است که در سالهای اخیر تعداد کتابهای چاپ شده حتی به سیصد هم رسیدهاند. هرچند بعضی ناشران ابراز میکنند برای خالی نبودن عریضه و ارائه بیلان کاری و عملکرد خود گاه به انتشار کتابی با تیراژ صد عدد هم پرداختهاند. کاهش تیراژ کتاب و به تبع آن کاهش سرانه مطالعه افراد جامعه به خودی خود مسئله مهمی است که نباید از کنار آن ساده بگذریم.
ضمن اینکه افت سرانه مطالعه هیچ ربطی هم به ورود شبکههای اجتماعی ندارد،چرا که شبکههایی نظیر اینستاگرام، توئیتر، فیس بوک و… خیلی زودتر از آنچه به کشور ما برسد در کشورهای دیگر فراگیر شده بود،ولی میبینیم در آن کشورها سرانه مطالعه تغییری نکرده و مردم همچنان مطالعه کتابهای کاغذی را در اولویت قرار میدهند. این سؤال مطرح میشود که آیا اصلا ارادهای برای توسعه کتابخوانی در جامعه وجود دارد یا خیر؟ هرچند اگر هم شاهد این اراده و میل باشیم باید بگوییم تا امروز چندان که باید دراین زمینه عزم جدی نداشتهایم و ضعیف عمل کردهایم.
طبیعی است تا زمانی که ساختارعرصههای فرهنگ و هنر اصلاح نشوند نمیتوانیم انتظار داشته باشیم سایر مسائل کلیدی در این حوزه بهبود یابند. اقتصاد و فرهنگ همواره با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی داشته و دارند و اگر در یکی از این عرصهها اختلالی ایجاد شود، حوزههای دیگر را هم به نوعی درگیر میسازد.